خوزنا : يلدا شب بلند غزلهاي مشرقي است
دوشنبه، 30 آذر 1394 - 17:50 کد خبر:47339
در ميان ما ايرانيان هنوز اين رسم هر چند در ضميرمان بر جاي مانده كه در بلندترين شب سال يا شب چله بايد افراد خانواده گرد هم آيند و آجيل و شيريني خورند آنها كه گرم مزاجند خنكي مانند هندوانه و آنها كه سرد مزاجاند گرمي مانند خرما، انجير، ارده و شيره خورند تا طبع و مزاجشان برگردد. با حرف و خاطره و فال حافظ تا ديرگاه و نزديك سحر و گاه تا طلوع آفتاب بيدار نشينند تا برآمدن آفتاب و تولد خورشيد را نظاره كنند. رسمي كه در غبار رنگ باخته و نام و نشان از دست داده و آييني كه صدا و سيمايش در هياهو زندگي اين روزها به سختي شنيده و ديده ميشود.
در اين روزها اصلاً عجيب نميآيد اگر دعوتت كنند مراسم جشن شب يلدا را در كافي شاپ كنار دوستانت برگزار كني. به هر حال چه بخواهيم و چه نخواهيم، خوشمان بيايد يا نيايد، كرسينشيني و فرهنگ آن رنگ و بوي خودش را كاملا از دست داده است و اين روزها حتي شايد نامش به گوش جوانان غريبه بيايد. هر بار صداي آن دوست در گوشم زنگ ميخورد كه: "با بچهها قرار گذاشتيم شب يلدا رو تو همون كافي شاپ آخر كوچمون جشن بگيريم. تو هم بيا. صاحب كافي شاپ رفته انار و هندوانه و آجيل و از اين جور چيزها خريده. از چند نفر هم دعوت كرده كه بيان اونجا تكنوازي و حافظخوني كنن. آخر شب هم بچهها ميرن خونه. ما كه اهواز هيچ فاميلي نداريم. خونه هم حال نميده. خيلي سوت و كوره. اگر تونستي حتماً بيا." هول برم ميدارد. به خوب و بد ماجرا نقدي وارد نميكنم. حتي ميتوانم چشمم را بر انبوه پدر بزرگان و مادر بزرگاني كه در خانههاي سالمندان، تنها، خاطره ميخورند، خاطره مينوشند، خاطره استشمام ميكند و خاطره تزريق ميكنند ببندم. اما نميتوانم ترسم را پنهان كنم. من از برگزاري جشن يلدا در كافي شاپ ميترسم. ميترسم در ذهن آيندگان يلدا تنها جشني ساده باشد كه انتهاي آذرماه در كافي شاپها برگزار ميشود.
آنچه اكنون به نام شب يلدا معروف است بلندترين شب سال در نيمكره شمالي است. به بياني ديگر، خورشيد در حركت سالانه خود در آخر پاييز به پايينترين نقطه افق جنوب شرقي ميرسد كه موجب كوتاه شدن طول روز و افزايش زمان تاريكي شب ميشود. اما از آغاز زمستان خورشيد بار ديگر به سوي شمال شرقي بازميگردد كه نتيجه آن افزايش روشنايي روز زمستان، خورشيد بار ديگر به شمال شرقي باز ميگردد كه نتيجه آن افزايش روشنايي روز و كاهش شب است. از چنين روزي، روزها به تدريج بلندتر ميشود، گويي روز اول دي روز تولد خورشيد است و خورشيد از نو زاده ميشود و از آن روز به بعد چون طفل هر روز رشد ميكند. يعني روزها بلندتر ميشود. آغاز بازگرديدن خورشيد به سوي شمال شرقي و افزايش طول روز در انديشه و باورهاي مردم باستان به عنوان زمان زايش يا تولد ديگر باره خورشيد دانسته ميشد و آن را گرامي و فرخنده ميداشتند. در گذشته آيينهايي در اين هنگام برگزار ميشده كه يكي از آنها جشني شبانه و بيداري تا بامداد و تماشاي طلوع خورشيد تازه متولد شده بوده است. جشني كه از لازمههاي آن، حضور كهنسالان و بزرگان خانواده به نماد كهنسالي خورشيد در پايان پاييز بوده است و همچنين خوراكيهاي فراوان براي بيداري درازمدت كه همچون انار، هندوانه، سنجد و سيب سرخ به رنگ سرخ خورشيد باشند.
تاريخچه جشن يلدا
يلدا و جشنهايي كه در اين شب برگزار ميشود يك سنت باستاني است و پيروان ميتراييسم آن را از هزاران سال پيش در ايران برگزار ميكردند. در اين باور يلدا روز تولد خورشيد و بعدها تولد ميترا و مهر است. نور، روز و روشنايي خورشيد نشانههايي از آفريدگار بود در حالي كه در ميان گذشتگان شب، تاريكي و سرما نشانههايي از اهريمن. مشاهده تغييرات مداوم شب و روز مردم را به اين باور رسانده بود كه شب و روز يا روشنايي و تاريكي در جنگ هميشگي به سر ميبرند. روزهاي بلندتر روزهاي پيروزي روشنايي بود در حالي كه روزهاي كوتاهتر نشانهاي از غلبه تاريكي. يلدا برگرفته از واژه سرياني است به معناي ميلاد و سرياني نام زباني است كه مردم سوريه و شمال عراق قبل از ميلاد مسيح و تا چند قرن بعد از آن يعني تا ظهور اسلام با آن صحبت ميكردهاند و رابطه تنگاتنگ با زبان يوناني دارد. ايرانيان باستان شب يلدا را شب تولد الهه مهر "ميترا" ميدانستند و به همين دليل اين شب را جشن ميگرفتند و گرد آتش جمع ميشدند، شادمانه رقص و پايكوبي ميكردند. در اين جشن علاوه بر باقيمانده ميوههايي را كه انبار كردهاند، خشكبار، تنقلات و خوراكهاي گوناگون، خوراك مقدس و آييني ويژهاي كه آن را "ميزد" ميناميدند، استفاده ميكردند. "ميزد" نذري يا وليمهاي بود غيرنوشيدني مانند گوشت، نان، شيريني و حلوا كه در جشنهاي ايرانيان باستان استفاده ميشده. يكي از باورهاي رايج بين مردم آن دوران نيز اين بوده است كه در شب يلدا، قارون (ثرتمند افسانهاي) با پوشش هيزمشكنان به در خانهها ميآيد و به مردم هيزم ميدهد و اين هيزمها در صبح روز بعد از شب يلدا به شمش زر تبديل ميشود. بنابراين باورمندان به اين باور شب يلدا را تا صبح به انتظار از راه رسيدن هيزمشكن بيدار ميماندند و مراسم جشن و سرور و شادماني برپا ميكردند و تولد خورشيد را به نظاره مينشستند.
آيينهاي يلدا در برخي از نقاط مختلف ايران
استان خوزستان
مردم استان خوزستان در اين شب به خانه بزرگترها رفته، دور هم جمع ميشوند و اين شب را به شوخي و خنده ميگذرانند. آجيل، هندوانه، انار، شيريني، خرما، لبو و آش و شيرينيهاي مختلف از جمله خوراكيها اين آيين كهن است.
استان لرستان
شب چله در ميان مردم لرستان داراي آب و رسوم خاصي است و به آن "شو اول قاره" ميگويند. شبنشيني، ديد و بازديد اقوام، فال چهل سرو، فال حافظ، پختن غذاهاي خاص اين شب، دراز كردن شال يا چادري از پشت بام همسايه براي دريافت آجيل و ميوه از سوي ديگر همسايگان و خواندن اشعاري به همين منظور از برنامههاي ويژه شب يلدا در شهرهاي مختلف استان لرستان است. در اين شب همچنين مردم استان با استفاده از گندم، شاهدانه، كنجد و گردو، تنقلاتي خاص تهيه ميكنند و با جمع شدن افراد خانواده كنار هم از آن استفاده ميكنند.
استان آذربايجان (شرقي و غربي)
در استان آذربايجان رسم بر اين است كه در اين شب خوانچههاي تزيين شده به خانه تازه عروسيها بفرستند. مردم آذربايجان در سيني خود هندوانهها را تزيين ميكنند و شالهاي قرمزي را اطرافش ميگذارند. در حالي كه مردم شمال يك ماهي بزرگ را تزيين ميكنند و به خانه عروس ميبرند.
استان خراسان
در خراسان واژه يلدا به كار برده نشده است. در تمام ادوار تاريخي در اين استان تركيب "شب چله" يا "چلهنشيني" به كار رفته و در اين شب طولاني آيينها و مراسم خاصي وجود داشته كه شايد در ساير مناطق ايران كمتر مرسوم بوده است به آن "شب چراغاني" يا "شب چراغ" ميگفتند. از آن جا كه هر مهماني براي رفتن به شبنشيني چراغي را همراه خود ميبرده و به دليل فراواني چراغها عبارت "چهل چراغ" را كه نشانه كثرت است به كار ميبردند. در شهرهاي خراسان خواندن شاهنامه فردوسي در اين شب مرسوم است. يكي از آيينهاي ويژه شب چله در اين استان برگزاري مراسم كف زدن است. در اين مراسم ريشه گياهي به نام "چوبك" را كه در اين ديار به "بيخ" مشهور است در آب خيسانده و پس از چند بار جوشاندن در ظرف بزرگ سفالي به نام "تغار" ميريزند. مردان و جوانان فاميل با دستهاي از چوبهاي نازك درخت انار به نام "دسته گز" مايع مزبور را براي ساعتها هم ميزنند تا به صورت كف سفت درآيد. اين كار بايد در محيط سرد صورت گيرد تا مايع كف و سپس سفت شود. خشك شده آن مانند گز اصفهان ميشود. كف آماده شده در پايان با مخلوط كردن شيره شكر آماده خوردن شده و پس از تزيين با مغز گردو و پسته براي مهمانان برده ميشود.
استان كردستان
در كردستان نيز مانند ساير مناطق كوهستاني ايران اين آيين تاريخ كهني دارد كه به همان نام قديمش "شو چله" خوانده ميشود. در شهر سنندج از قديم اكثر خانهها غذاي دلمه و نان سنگگ براي پذيرايي از مهمانها آماده ميكنند.
استان مازندران
در مازندران شب يلدا بسيار با اهميت و گرامي داشته ميشود. در اين شب همه مردم به خانه پدر بزرگها و مادر بزرگها رفته و ضمن دور همنشيني و خواندن فال حافظ و فردوسيخواني به خوردن تنقلات و ميوهجات خصوصا انار و هندوانه و ازگيل ميپردازند و با خوردن و نوشيدن و شنيدن صبحتها و داستانهاي بزرگترها شب را به صبح ميرسانند و معتقدند كه صبح بعد از يلدا روز پيروزي خورشيد بر سياهي و تاريكيها است.
استان فارس
سفره مردم شيراز مثل سفره نوروز رنگين است. مركبات و هندوانه براي سرد مزاجها و خرما و رنگينك براي گرم مزاجها موجود است. حافظخواني جزء جدانشدني مراسم اين شب اين شيرازيها ست.
حافظخواني در شب يلدا
يكي از رسمهاي شب يلدا حافظخواني و فال حافظ گرفتن است. اگر رسمها و آيينهاي ديگر يلدا را ميراثي از فرهنگ چند هزار ساله بدانيم حافظخواني و فال حافظ گرفتن در شب يلدا در سدههاي اخير به رسمهاي شب يلدا افزوده شده است و بدين صورت است كه معمولا در شب يلدا صاحب خانه ديوان حافظ را بزرگتر فاميل كه سواد دارد ميدهد. سپس هر يك از مهمانان نيت كرده و بزرگ مجلس تفعلي به گنجينه حافظ ميزند.
شب يلدا در توصيف شاعران
اكثر شاعران زلف يار و همچنين روز هجران را از حيث سياهي و درازي به شب يلدا تشبيه ميكنند اما بودهاند شاعراني كه سمي كردهاند از آن به عنوان مضاميني اجتماعي بهره جويند. در زير اشعار برخي از شعرا به عنوان شاهد ميآيد:
چون حلقه ربايند به نيزه تو به نيزه
خال از رخ زنگي بربايي شب يلدا
(عنصري)
نور رأيش تيره شب را روز نوراني كند
دود چشمش روز روشن را شب يلدا كند
(منوچهري)
گرد نيابد خوي ايشان در نيابد خلق را
روز روشن در بر دانا شب يلدا شود
(ناصر خسرو)
قنديل فروزي به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب يلدا
(ناصر خسرو)
كرده خورشيد صبح ملك تو
روز همه دشمنان شب يلدا
(مسعود سعد)
تو جان لطيفي و جهان جسم كثيف است
تو شمع فروزاني و گيتي شب يلدا
(خاقاني)
گر آن كيخسرو ايران و تور است
چرا بيژن شد اندر چاه يلدا
(خاقاني)
آري كه آفتاب مجرد به يك شعاع
بيخ كواكب شب يلدا برافكند
(خاقاني)
همه شبهاي غم آبستن روز طرب است
يوسف روز به چاه شب يلدا بينند
(خاقاني)
با جفاي تو بر كه خورد از عمر
شب يلدا رفو كه كرد پرند
(خاقاني)
هست چون صبح آشكارا كاين صباح چند را
بيم صبح رستخيز است از شب يلداي من
(خاقاني)
روز رويش چو برانداخت نقاب از سر زلف
گويي از روز قيامت شب يلدا برخاست
(سعدي)
همه بر آن همه دردم اميد درمان است
كه آخري بود آخر شبان يلدا را
(سعدي)
ياد آسايش گيتي بزن بر دل ريش
صبح صادق ندهد تا شب يلدا نرود
(سعدي)
برآي اي صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
كه بگرفت اين شب يلدا هلال از ماه و پروينم
(سعدي)
نظر به روي تو هر بامداد نوروزي است
شب فراق تو هر گه كه هست يلدايي است
(سعدي)
در سالي اگر شبي است يلدا
در يك مه آن صنم دو يلداست
(رضا قليخان هدايت)
ميكند زلف دراز تو به دلهاي حزين
آنچه كه خسته روانان شب يلدا نكند
(صائب تبريزي)
هست در سالي شبي ايام را يلدا و ليك
كس نشان ندهد كه ماهي را دو شب يلدا بود
(خواجوي كرماني)
شب هجرانت اي دلبر شب يلداست پنداري
رخت نوروز و ديدار تو عيد ماست پنداري
(اوحدي مراغه اي)
من از روز جزا واقف نبودم
شب يلداي هجران آفريدند
(فروغي بسطامي)
اينها تنها نمونهاي از شاعراني هستند كه شب يلدا را براي انتقال مفاهيم مورد نظر خود به خواننده استفاده كردهاند.
در پايان اميدوارم كه اين جشن و آيين با وجود اشاعه و دگرگونيهاي فني و صنعتي امروز به عنوان گوشهايي از نمودهاي فرهنگي و قومي و تاريخي اين مرز و بوم به دست فراموشي سپرده نشود و به عنوان حسن ختام اين نوشته بيتي از حافظ را ميآورم كه به حق آوردن آن خواننده را از خواندن اين گزارش مصاف ميدارد چراكه وي در بيت زير با تشبيه كردن ملال همنشيني با حاكمان ستمپيشه به بلندي شب يلدا و توكل كردن بر طلوع خورشيد به عنوان نماد عدالت و آزادي براي به پايان رسيدن شب تاريك فلسفه و چيستي شب يلدا را بر مخاطب عرضه ميدارد:
صحبت حكام ظلمت شب يلداست
نور ز خورشيد خواه بو كه برآيد
(حافظ)
گزارش از: يونس بريحيزاده
ايسناي خوزستان