اعلام ميانگين ضريب هوشي 84 براي ايرانيها، سبب تعجب بسياري از نخبگان ايران شد. عدهاي با انكار اين آمار درصدد اعتراض به آن برآمدهاند، اما اين آمار هيچگونه جاي تعجبي نداشت،
در اين مقاله به اختصار علل افت ميانگين ضريب هوشي در كشور را بررسي خواهيم كرد و سپس به راهكارهاي مقابله با اين رخداد تلخ خواهيم پرداخت.
ضريب هوشي چيست و اهميت آن در چيست؟
ضريب هوشي يك نسبت است كه از تقسيم سن عقلي بر سن تقويمي ضربدر صد به دست ميآيد. اگر سن عقلي با سن تقويمي يكسان باشد، ضريب هوشي صد ميشود ولي در بعضي مواقع در بعضي افراد سن عقلي بيشتر ميشود كه اين فرد هوشي بيشتر از ساير افراد دارد.
براي به دست آوردن سن عقلي راههاي زيادي وجود دارد و معمولا كارشناسان از تستهاي خاصي استفاده ميكنند كه جنبههاي مختلفي مانند تشخيص الگوها، قدرت حافظه كوتاه مدت، استفاده فرد از واژهها، سرعت محاسبه فرد، درك روابط يا جبر، اطلاعات عمومي، محاسبات رياضيات، درك فضايي، منطق و املا را ارزيابي ميكند. به اين ترتيب دستيابي به ميانگين ضريب هوشي بالاتر يكي از ابزار توسعه و به طور هم زمان يكي از دستاوردهاي مهم توسعه محسوب ميگردد. ضريب هوشي اقوام و ملل مطالعات فراواني روي تفاوت متوسط ضريب هوشي در كشورهاي مختلف صورت گرفته است.
ميانگين ضريب هوشي در آمريكا و انگلستان حدود 100 است. اين عدد براي شهروندان ژاپني، چيني، كرهاي، هنگ كنگي و تايواني 105 و براي تركيه، كشورهاي خاورميانه و جنوب آسيا بين 78 و 90 و براي كشورهاي آفريقايي پايين تر از صحراي آفريقا بين 65 تا 75 است. در اين ميان كشور ما ايران با ضريب هوشي متوسط 84 رتبه 97 را بين 185 كشور جهان داراست.
اما هنگامي كه با تفاوت ميانگين ضريب هوشي ميان دو كشور يا دو نژاد مواجه ميشويم قايل شدن به تفاوت ژنتيكي، به نوعي به معناي وجود نژاد برتر (ژن برتر) است. جداي از عوامل ژنتيكي، عوامل محيطي متعددي روي ضريب هوشي تاثير ميگذارد وضعيت تغذيهاي به خصوص در دوران كودكي، استرسها و تروماهاي رواني، فقر عاطفي و ارتباطي و كميت و كيفيت تحصيلات همگي بر ضريب هوشي تأثير ميگذارند.
مهاجرت نخبگان و ضريب هوشي مهاجرت انتخابي نخبگان اثري مخرب بر توسعه ملل ميگذارد. بديهي است كه بار توسعه و پيشرفت جوامع بر دوش هوشمندان و نخبگان هر جامعهاي است. حال وقتي در يك جامعه شرايط به گونهاي باشد كه نخبگان در گذر زمان آن را ترك ميكنند، نه تنها خروج آنها مستقيماً جامعه را متاثر ميكند، بلكه در دراز مدت، ذخيره ژنتيكي كشور را نيز فقيرتر ميكند و در نسلهاي آتي، روند انتقال ضرايب بالاي هوشي به «نسلهاي آينده» با اختلال مواجه ميشود.
اين امر در مورد كشور اسكاتلند طي بيش از نيم قرن به دقت مطالعه شده است. از اوايل قرن بيستم، هر ساله تعداد زيادي از افراد تحصيل كرده اسكاتلندي به انگلستان مهاجرت ميكنند. درصد متوسط مهاجرت سالانه تحصيل كردگان دانشگاهي از اسكاتلند به انگلستان 17.2 درصد و ضريب هوشي متوسط اين مهاجران 108.1 ميباشد.
اين موضوع سبب شده است كه ميانگين ضريب هوشي اسكاتلنديها به طور متوسط در هر نسل يك امتياز نسبت به نسل قبل كاهش پيدا كند و اسكاتلنديها در اواسط قرن بيستم به كمهوشترين ملت اروپايي (با ميانگين ضريب هوشي 97) تبديل شدند.
بر اساس آمار صندوق بين المللي پول، ايران با ضريب مهاجرت 15 درصد، رتبه اول را در ميان 61 كشور توسعه نيافته و در حال توسعه دارا ميباشد و ميتوان تخمين زد كه در طي سه دهه اخير حداقل سه واحد از ضريب هوشي متوسط ايرانيها صرفا به سبب مهاجرت كاهش پيدا كرده است. مهاجرت نخبگان تنها سبب كاهش ميانگين ضريب هوشي ملل نميشود، بلكه اين كشورها را از نوابغ تهي ميسازد.
با نگاهي به فهرست اسامي افرادي مانند لئوناردو داوينچي (ضريب هوشي220)، گوته(210)، پاسكال (195)، نيوتن (190)، لاپلاس (190)، ولتر (190)، دكارت (185)، گاليله (185)، كانت (175)، داروين (165)، موزارت (165)، بيل گيتس (160)، كوپرنيك (160) و اينشتين(160) به سادگي درمييابيم كه توسعه دانش بشر در طول تاريخ بيش از هر چيز مرهون افراد نابغه ميباشد. نوابغ همان كساني هستند كه توان حل پيچيدهترين مشكلات يك كشور را دارا ميباشند و مسووليت راهبري كشور را در وضعيتهاي بحراني بر عهده دارند.
تأثير نوابغ روي توسعه جوامع به حدي است كه ميتوان عبارت معروف «ملتي كه قهرمان ندارد، هيچ چيز ندارد» را با جمله «ملتي كه نوابغ را در مديريت خود ندارد، به هيچ جا نخواهد رسيد» جايگزين كرد.
دكتر شهرام يزداني