خوزنا : در سوگ شايسته سالاري!
شنبه، 19 مرداد 1398 - 19:15 کد خبر:84565
در سوگ شايسته سالاري!
شهرام گراوندي:
چند دهه از مجادله ي كلامي، مسلكي سياستمداران دورهي نخست دولت جمهوري اسلامي در رابطه با برگزيدن مديران (كه آيا بايد متعهد باشند يا متخصص؟!) و هرگز هم به يك رهيافت نهايي درست در اين رابطه نرسيدند؛ و گاه ”اين“ بر ” آن“ ميچربيد و گاه ”آن ”بر”اين“ ميگذرد؛ و اينك در پايان چهلسال تاريخ جمهوري اسلامي و ورود به دههي پنجم انقلاب، متوجه تغيير بافت و دگرگوني بسياري از مفاهيم انقلابي دورهي نخست هستيم. بسياري از آن مردان متعهد و متخصص و خدمتگزار در مراحل مختلف رشد تكويني و عمر انقلاب، يا در جبهههاي جنگ شهيد شدند و يا به دست دشمنان نظام و انقلاب ترور شدند و يا در مناسبات مختلف سياسي در اين سالهاي طولاني، رويكردهاي ديگري برگزيدند و به حاشيه رفتند. موجي از نو آمدهگان سياسي و فرزندگان و اقرُباي سياسيون دورهي نخست در كنار هنوز عدهاي از همان نسل اوليها، كرسيها را دودستي چسبيدهاند و هنوز تخصصگرايي در اين كارزار، يك مفهوم فانتزي و به طور عام لقلقهي كلامي و شعارزده است.
در خوزستان اما شرايط از اوضاع پايتخت به عنوان شاكله و مركز فعل و انفعال سياسي اجرايي، يك مقدار متفاوت تر است. با انتخاب حسن روحاني و انتصاب يك استاندار جوان كه منتسب بوده به جريان اصلاحات و آنها كه ايشان را ياري رساندند، آشكارا از متعلقان اصلاح طلبي بودند، خيلي سريع و ظرف مدتي كوتاه، گردش به راست شگفتي يافت و اكنون نميشود وي را نه يك نيروي چپ ناميد و نه يك نيروي راست. نيرويي است كه بنا به مصلحت، چهره عوض ميكند. در حالي كه بسياري ديگر از مردان سياسي جبههي اصلاحات در مركز نيز، همين رويه را اتخاذ كردند و ضمن نوميدي طيف انبوهي از مردم كه طرفدار شيخ ديپلمات بودند و با اطوارهاي سياسي اصلاح طلبانه، آرايشان جذب شد؛ در خوزستان نيز، عامهي اصلاح طلب و كنشگر و فعال اجتماعي سياسي متمايل به جناح چپ حكومتي، دريافتند كه مقولهي اصلاح طلبي، بيش از يك بالماسكه و سراب نيست. شاخص اصلاحطلبي (آقاي استاندار) بناگاه با انتخاب و برگزيدن راست گرايان معروف كه حتا به هنگام تبليغات انتخابات رياست جمهوري، اجازه ي نصب بنرها و بيلبوردهاي ستاد حسن روحاني را نميدادند! به عنوان معاون و مشاور! و بعد هم آهسته آهسته با كنار زدن نيروهاي متخصص و كاركشته و يا با بازنشستگي اجباري برخي مديران، سيلي از نيروهاي نامتناسب با مدارك نامرتبط و گاه با بهره گيري از عناصر فرصتطلب اصول گرا!، ثابت كرد كه از بيخ و بن اعتقادي به مقولهي اصلاحطلبي ندارد. چرا كه اصلاح طلبي ضرورتن و في نفسه فقط در اردوگاه اصلاحات موسوم به دوم خردادي بودن نيست. اصلاحات از منظري، يك ضرورت تاريخي سياسي براي بقا و پيراستن سيستم از حشو و زوائد و كاستي ها و كاهلي ها و ناشايسته سالاري است. بنا بر اين وقتي ما، نه تنها در ظواهر همراه و همگام با اصلاحات نيستيم، بلكه وقتي در انتخاب و انتصاب و برگزيدن و چينش مديران كل، مياني و سازماني نيز يا به جناح راست چشمك مي زنيم (در حالي كه همين جناح وقتي در مصدر كار بودند، كمترين اعتنايي به مديران جناح چپ نكردند و نميكنند!)؛ هنگامي كه با بيدقتي و بيتوجهي به ساحت نقد و عدم اعتقاد و التزام به مباني شايسته سالاري كه يكياش، متخصص بودن و فني بودن و مرتبط بودن در عين تعهد اخلاقي اسلامي براي توليت مناسبات اجرايي اداري سازماني است؛ هرگز نميشود به ما يك اصلاح طلب گفت. اكثر مديراني كه در اين يك سال اخير توسط استاندار خوزستان به جامعهي سازماني، اداري خوزستان معرفي و تزريق شدند، آشكارا يا فاقد كمترين شاخصههاي اصلاح طلبي و يا در تضاد با مفهوم شايستهسالاري هستند؛ و خود نوع و شيوهي انتخاب و برگزيدن اين مديران نيز در مناسباتي ضد رفتار اصلاحطلبي صورت گرفته و در تقابل فاحش با شايسته سالاري است و به طور عمده، مروج رفتارهاي قومي و كليشههاي سنتي و همشهريگرايي نيز بوده است. در حالي كه در يك سنت و آيين مشخص و در يك تعريف روشن، اصلاح طلبي و شايسته سالاري، هرگز نمي تواند ميانه اي بعنوان مثال با همشهري گري و قوم گرايي داشته باشد! و بايد بيش از ديگر نگرههاي سياسي متداول و مرسوم در فاصله گرفتن از مفاهيم سنتي و مناسبات بومي و عشيره اي و قومي پيشقدم باشد. چنين فرايندي است كه دامنه ي بدبيني و اعتراض اجتماعي و كنشگران سياسي فرهنگي را نسبت به استاندار خوزستان به عنوان نمايندهي دولت در خوزستان افزايش مي دهد.