خوزنا : *سريال بانوي سردار، چالشي ميان تاريخ و تخيل*
پنجشنبه، 21 شهریور 1398 - 16:12 کد خبر:84971
اخيراً شاهد پخش ميني سريالي ۱۲ قسمتي در ژانر تاريخي تحت عنوان بانوي سردار از شبكه سوم رسانه ملي بوده ايم كه به بخشهايي از ابعاد و زواياي شخصيت، زندگي و مبارزات بيبي مريم بختياري مي پردازد. اين امر، نگارنده را بر آن داشت تا نقد و تحليلي تنها از منظر تاريخي نسبت به اين سريال در معرض نگاه خوانندگان عزيز داشته باشم و نقد و تحليل اين سريال از جنبه هاي ديگر را به كارشناسان فن واگذار نمايم. قبل از هر نكته اي بر خود لازم ميدانم تا از همه مسئولان رسانه ملي، مسئولان شبكه استاني جهان بين در استان چهارمحال و بختياري و كليه عوامل سريال تشكر و قدرداني داشته باشم. بدون شك نيت اين عزيزان معرفي كامل و جامعي از سردار مريم بختياري به مردم عزيز كشورمان بوده است.
.jpg)
انصافا در روزگاري كه دستهاي پشت پرده اجازه نمي دهند حتي نام بي بي مريم يا يكي ديگر از رجال و شخصيت هاي تاريخ ساز بختياري بر تابلوي خيابانها و يا ميادين نه تنها مركز كشور بلكه مركز استان چهارمحال و بختياري نقش ببندد، اين حركت سيماي جمهوري اسلامي ايران درخور ستايش و تقدير است و بختياري ها را به عنوان خادمان مُلك و ملت نسبت به آينده اميدوار مي سازد.
سريال بانوي سردار يك درام تاريخي مي باشد كه روايت داستان حول محور يك شخصيت واقعي و نه تخيلي به نام سردار مريم بختياري مي چرخد و تلاش مي شود تا زواياي زندگي، افكار و اقدامات وي به تصوير كشيده شود اما كارگردان و ساير عوامل آن به دلايلي چند و عليرغم كوشش بسيار نتوانستند بخوبي از عهده اين مهم برآيند.
شخصيت يا كاراكتر قهرمان داستان يكي از بي بي هاي برجسته و تاثيرگذار نه تنها در ايل بختياري بلكه در كل ايران در روزگار خود و به ويژه در كشاكش سهمگين جنگ جهاني اول بوده است كه در آن روزگار وي به دفاع از ميهن پر افتخار خود و مبارزه با اشغالگران بيگانه بر آمده است. مجموعه صفات و ويژگيهاي سردار مريم بخصوص روحيه شجاعت و سلحشوري، ميهنپرستي، ظلم و استبداد ستيزي، آزادي طلبي، عدالتخواهي و قانون گرايي و ...(كه از حق نگذريم سريال به بعضي از اين شاخص ها خوب پرداخته است) موجباتي را فراهم آورد تا اين بانوي پولادين اراده، حداقل در باور عموم بختياري ها به عنوان چهره اي كاريزماتيك تلقي گردد بويژه آنكه بختياري ها به عنوان يكي از اقوام و ايلات كهن و با ريشه اي دراز و ديرپاي در تاريخ اين سرزمين، هميشه از حس نوستالژيكي نسبت به تاريخ و شخصيتهاي تاريخي شان برخوردار بوده و پذيرش هرگونه خدشه اي نسبت به اين شخصيت ها و اسطوره ها برايشان دشوار بوده است.
شاهد مثال اين موضوع، نوع برخورد و واكنش شان نسبت به توهيني كه در سريال تاريخي سرزمين كهن نسبت به سردار اسعد صورت گرفت، ميباشد. بختياري ها نيز همانند همه ايرانيان علاقه زيادي به تاريخ و فيلم هاي تاريخي دارند زيرا شكوه و عظمت از دست رفته خود را در همين فيلم هاي تاريخي بازآفريني مي كنند.
از سوي ديگر لازمه ي توليد و انتشار هرگونه روايت تاريخي از مقاله و كتاب گرفته تا داستان، فيلم و سريال، در وهله اول گردآوري اطلاعات كافي و وافي هم بهصورت كتابخانهاي و هم ميداني از حوادث، شخصيت ها و فضاي تاريخي مدنظر مي باشد.
اما درخصوص يك فيلم يا سريال تاريخي، پر واضح است كه يك فيلمنامه نويس يا كارگردان با داشتن اطلاعات و داده هاي تاريخي معتبر، بهتر مي تواند در كنار پردازش بجا و مناسب هنري و فني، اثري فاخر و ماندگار را در معرض چشم مخاطب قرار دهد.
كارگردان سريال بانوي سردار كه ظاهراً اين اثر نخستين كار تاريخي او مي باشد، متاسفانه علي رغم كوشش فراوان نتوانسته است از پس اين مهم برآيد. زيرا نه تجربه اين كار را داشته و نه حاضر گرديده است از صاحبان علم و فن تاريخ و به ويژه در اين مورد خاص از كارشناسان تاريخ بختياري كمك بگيرد. همين امر باعث گرديده تا اشتباهات اساسي و فاحشي در اغلب سكانس هاي اين سريال ذهن و دل بيننده بويژه بيننده ي بختياري تبار را نگران و آزرده كند. از اين نكته فروگذار نكنيم كه اين سريال در معرفي اين بانوي بختياري به هم وطنان غير بختياري مان مفيد و اثر گذار بوده و واكنش مثبت آناني كه تاكنون شناخت چنداني از سردار مريم نداشته اند را فراهم آورده است.
در اين سريال كارگردان تلاش كرده تا هم براي حفظ مخاطب خاص و هم مخاطب عام تلفيقي هم از واقعيت ها و فاكت هاي تاريخي و هم از تخيل و خيال پردازي به وجود آورد تا با آميزش آنها علاوه بر كشش بيننده به سمت كاراكتر تاريخي بي بي مريم، با افزودن چاشني تخي�'ل، ايده پردازي و داستان سرايي بر جذابيت سريال بيفزايد. به عبارتي اين سريال، سريالي متشكل از دوگانه ي واقعيت تاريخي و تخيل است اما شوربختانه بايد گفت كه در اين سريال، اين واقعيت هاي تاريخي است كه فداي تخي�'ل و داستانپردازي گرديده است. در اين اثر بعضي از كاراكترهاي سريال همچون "بايار" مصداق و مابه ازاي تاريخي ندارند. فيلمنامه نويس و كارگردان در خيلي از سكانس ها و از جمله در داستان تخيلي بايار، تلاش كرده اند تا دوز دراماتيك سريال را بالا ببرند و كاملا از تاريخ و واقع گرايي فاصله بگيرند.
*ابهامات و آشفتگي هاي كرونولوژيك:*
يكي از نقاط ضعف اين سريال ابهامات و آشفتگيهاي كرونولوژيك آن مي باشد. مسئله ي پردازش دقيق و يا حداقل تقريبي زمان حوادث و وقايع در درام هاي تاريخي اهميت زيادي دارد و ضرورت دارد تا فيلمنامهنويس و كارگردان توجه دقيقي به اين نكته معطوف بدارند. در سريال بانوي سردار تاريخ دقيق و يا حتي تقريبي حوادث داستان مشخص نيست و مخاطب عام اصلاً متوجه نمي شود كه داستان مربوط به كدام بازه زماني است و احتمالاً فقط اهل تاريخ پي مي برند كه حوادث سريال مربوط به زمان جنگ جهاني اول است. ترتيب و توالي تاريخي حوادث سريال رعايت نشده و با يكديگر همخواني و هماهنگي ندارند و آشفتگي و تناقضات بسياري در آن وجود دارد كه اين امر نتيجه عدم شناخت فيلمنامهنويس از تقدم و تاخر حوادث تاريخي روزگار حيات بي بي مريم و در حقيقت نتيجه مطالعه اندك او و كارگردان در زمينه بستر و فضاي تاريخي سريال مي باشد. فراموش نكنيم كه حتي در سريال تاريخي اخيراً پخش شده بانوي عمارت(به نظر مي رسد كه نام بانوي سردار از نام همين بانويعمارت عاريه و اقتباس گرديده و البته وجوه مشتركي بين دو سريال ديده مي شود) كه اغلب كاراكترهاي آن تخيلي و غير واقعي هستند، نيز زمان حوادث و ترتيب و توالي آنها كاملاً واضح و مشخص بوده و رعايت شده است. اما متاسفانه سريال بانوي سردار از اين شاخصه ي خوب محروم است و بيننده اش دچار سردرگمي ميشود كه اين حوادث در چه ماه، سال و يا دهه اي رخ دادهاند.
اين سريال از آشفتگي هاي تاريخي و كرونولوژيك بسياري رنج مي برد و اصولاً از نظر تاريخي، سريالي هارمونيك و داراي توالي و ترتيب نيست. مثلاً در زمان جنگ جهاني اول (حوادث مربوط به سريال) ظل السلطان پير و فرتوت شده و در بستر مرگ آرميده بود نه اينكه در اصفهان بر تخت حكومت تكيه زده بود و مرتب براي شكست بي بي مريم نقشه مي كشيد و نيرو اعزام مي كرد يا اصولا نبردهاي بي بي مريم و قواي ظل السلطان واقعيت تاريخي ندارد و از نظر تطابق تاريخي، اين دو با يكديگر همخواني ندارند يا اين كه در طي جنگ جهاني اول،بي بي مريم با قواي روس تزاري مبارزه ميكرد و مخالف حضور انگليسي ها بود اما با قواي انگليسي جنگي نداشت اما در اين سريال واقعيت تاريخي معكوس گرديده است. به نظر ميرسد كه اين مسئله تابعي از ديپلماسي معاصر و حال حاضر كشورمان مي باشد. يا مثلاً در اين سريال عليمردان يا همان شيرعليمردان خان (اسطوره مقاومت بختياري ها ) پسر بي بي مريم بزرگتر از ديگر برادرش محمدعلي نشان داده شده است در حاليكه مطابق منابع و شواهد متقن تاريخي ، محمدعلي خان چند سال از عليمردان خان بزرگ تر بوده است.
در اين سريال بعضي خلاء يا سكوت هاي تاريخي وجود دارد كه اي كاش از ديد فيلمنامه نويس مغفول نمي ماند. يعني همان انديشه ها و افكار بي بي مريم كه اتفاقاً برجستگي و وسعت فكر و نظر او را نشان مي دهد و نماد شخصيت اوست و بي بي در خاطرات خودنگاشت خويش به تفصيل به آنها پرداخته است همچون: دفاع بي بي مريم از حقوق زنان و رفع تبعيض ميان زن و مرد، انتقاد شديد او از استبداد قجري و تمجيد و ستايش اش از آزادي، قانونگرايي و علاقه به توسعه و پيشرفت كشور و سرزمين بختياري.
البته در اين سريال تنها به تاريخ بي مهري نمي شود بلكه نسبت به جغرافيا نيز بي توجهي صورت ميگيرد.در اين سريال بي زماني و بي مكاني كاملآ هويداست و بنظر مي رسد كه كارگردان هم با تاريخ و هم با جغرافيا قهر كرده است. بدون شك اگر پرويز شيخطادي از طبيعت بكر و با طراوت سرزمين بختياري همچون كوهها و دشت ها،گلها و گياهان و بناها و قلعه هاي منطقه بختياري همچون قلعه جونقان،قلعه دزك، قلعه چالشتر و ... تصاويري هرچند محدود نشان مي داد اثر بهتري خلق مي نمود.
*ناهمخواني هاي گويشي:*
گويش اين سريال، گويشي است غير بومي و به جز يكي دو سكانس معدود آن هم به طور ناصحيح هيچ قرابتي با گويش بختياري ها ندارد. گويش مسلط در اين سريال همان زبان محاوره ي اهالي جنوب پايتخت ميباشد. به عنوان يك درام تاريخي لازم بود تا بازيگران آن، گويشي مطابق با مكان جغرافيايي در استان(سرزمين بختياري) و يا حداقل در تطابق با گويش ايرانيان در يكصد سال پيش داشته باشند.
*ناهمخواني هاي پوششي:*
پوشش بازيگران سريال هم هيچ تناسب و قرابتي با پوشش بختياري ها آن هم در يك صد سال پيش ندارد. اگرچه در بعضي سكانسها مردان بختياري با پوشش مشهور خود به نام "چوقا" درون قاب تصوير ديده مي شوند اما كارگردان غافل از اين نكته بوده است كه در يك صد سال پيش بختياري ها نه از چوقا بلكه از "شال و قبا " استفاده مي كردند و چوقا كه لباس آييني بختياري ها بود پس از صدها سال مهجوري دوباره از آغاز سلطنت رضا شاه در ميان اين ايل رايج شده است.
پوشش بازيگر نقش بي بي مريم، صرفنظر از تغييرات متناقض و متضاد پي در پي، در خيلي از سكانس ها چندان شبيه البسه زنان بختياري نيست. روسري يا سربند او بيشتر شبيه كُلوته ي زنان منطقه لرستان مي باشد. لباس سراسر سفيد او در سكانس تير خوردنش توسط "بايار" هيچ همخواني با لباس زنان بختياري ندارد. پوشش اغلب نابازيگران در تمامي سريال هيچ شباهتي با پوشش بختياري ها در يكصد سال گذشته ندارد و بيشتر شبيه پوشش بازيگران سريال روزي روزگاري مي باشد و بويژه پاي پيچي كه مردان بازيگر بسته اند آنها را همانند مردان مناطق شمالي كشور جلوه مي دهد.
از كارگردان كه تجربه و تخصص در طراحي لباس را در رزومه كاري خود دارد انتظار بيشتري در زمينه ي پوشش بازيگران اين سريال مي رفت.
*واژگان و القاب نامانوس و نامصطلح:*
يكي ديگر از نقاط ضعف اين سريال استفاده از واژگان نامانوس و نامصطلح بويژه در صد سال گذشته مي باشد. واژه ي خان، واژه اي مخصوص بوده و جايگاهي رفيع در هيرارشي نظام ارباب رعيتي يا نيمه فئودالي گذشته ايران است و براي افراد خاصي بكار مي رفت كه مقتضيات و شرايط آن جايگاه را داشته باشند نه همه افراد. اما در اين سريال واژه و لقب خان ورد زبان همه است. اغلب افراد به يكديگر خان مي گويند، حتي افراد فرودستي چون نوكر و نعلبند را خان خطاب مي كنند؛ مثلاً خسرو خان، ايوب خان، اسفنديار خان و...
فراتر از اين كه در اين سريال به همه مردان خان مي گويند؛ براي اولين بار مي بينيم كه زني را در بختياري نيز خان يا خان بي بي خطاب مي كنند. حتي اگر كه اين زن، زني برجسته به نام بي بي مريم باشد باز هم آيا با توجه به نظام گفتماني مردسالارانه ي جامعه بختياري در يكصد سال قبل، استعمال اين واژه و لقب براي يك زن بختياري اختراع و ابداعي خنده دار نيست؟ و يا استفاده از اين لقب(حتي براي بي بي مريم) در جامعه بختياري يكصد سال پيش جنبه پارادوكسيكال تاريخي ايجاد نمي كند؟ در كدام منبع تاريخي به اين تناقض تاريخي اشاره شده و بختياري هاي قرون گذشته، يك زن حتي يك بي بي برجسته و بزرگ را خان لقب داده بودند؟
در مورد واژه ها لقب بي بي نيز با چنين مشكلي مواجه هستيم و مي بينيم كاراكتر بي بي مريم و يا كاراكتر بي بي فاطمه مادر بي بي مريم، به صورت خودخوانده ، به طور مكرر خودشان را "بي بي" نام مينهند و خطاب ميكنند ،كه در يك قرن پيش با توجه به رعايت شديد آداب و احترام، مرسوم و معمول نبوده است.
در يكي دو سكانس، در ذكر نام و لقب شاهزاده ظل السلطان او را تحت عنوان "اعليحضرت" مي نامند كه اين نيز صحت ندارد و در آن روزگار شاهزادگان را حضرت والا مي ناميدند و لقب اعليحضرت فقط مخصوص پادشاهان بوده است.
*تمركز بر روي قهرمان داستان:*
يكي از ويژگي هاي مثبت اين سريال تمركز بر روي كاراكتر قهرمان داستان و پسرش عليمردانخان مي باشد كه البته لازم بوده است. اما از اين نكته غافل نشويم كه تمركز بيش از حد بر روي اين دو نفر و تبديل آن دو به متن، ساير رجال و شخصيت هاي همزمان را به حاشيه برده است تا حدي كه توجه بيننده به شخصيت هاي مهم ديگر جلب نميشود و تصور ميكند كه در ايل بختياري در آن روزگار غير از اين دو نفر، شخصيت مهم ديگري وجود نداشته و اين سرزمين تهي از رجال و چهره ها بوده است . در حالي كه در روزگار زندگاني سردار مريم، رجال و شخصيتهاي تاريخساز و اثرگذار بختياري -چه مرد و چه زن- همچون سردار اسعد؛ سردار جنگ، سردار معظم، بي بي صاحب جان، بي بي ماه بگم، بي بي كوكب بانوي بختياري كه مصدق و دهخدا را پناه داد، وجود داشتند كه هركدام منشاء اثرات و خدمات بسياري به جامعه ايران و بختياري بوده اند. عليقلي خان سردار اسعد برادر بزرگتر بي بي مريم ؛ رجل مشروطهخواه، روشن ضمير، نويسنده، مترجم ، وزير و سياستمدار بزرگي كه آزادي و مشروطيت را از چنگ استبداد محمدعلي شاه نجات داد و بي بي مريم در صفحه به صفحه خاطرات خود وي را آموزگار و راهنماي خود مي داند اما دريغ از به تصوير كشيدن اين شخصيت در تراز ملي و بين المللي حتي براي يك لحظه در اين سريال. انگار كه فيلمنامه نويس و كارگردان كتاب خاطرات خودنگاشت سردار مريم را هرگز نديده اند!!
سخن آخر اينكه اين سريال تاريخي داراي نقاط قوت و ضعف متعددي است و اگرچه نقاط ضعف آن بر نقاط قوت اش ميچربد اما همين كه براي اولين بار سردار مريم بختياري در قالب تصوير رسانه ملي آن هم از شبكه ي پربيننده به ايرانيان معرفي گرديده، جاي تقدير دارد و از اصحاب رسانه ملي سپاسگزاري مي شود.
اميد است كه در ساخت و توليد فيلم ها و سريالهاي ديگر تاريخي درباره ايل بزرگ بختياري تلاش بيشتري بكار رود و در نتيجه ايراد كمتري داشته باشد.
به اميد آن روز
دكتر غفار پوربختيار
استاديار دانشگاه و پژوهشگر تاريخ معاصر ايران