خوزنا : مشق عشق در پياده روي اربعين
شنبه، 27 مهر 1398 - 20:54 کد خبر:85497

مصطفي داننده- پياله شراب اولين گام قدم گذاشتن در راه عشق است. بايد از عقل از فارغ شوي و در مسير جنون پاي بگذاري. بايد براي رسيدن به دلدار چشم خود را بر تمام معقولات ببندي و در مسير كه دل مي‌گويد قدم بزني و مسير خود را انتخاب كني. بايد پياله را سر بكشي و راه بيفتي.

ياد يار، اولين دل مشغولي عشاق است. مست شدن همانا و پيچيدن ياد يار در ذهن و جان همان. وقتي عقل را كنار بگذاري، يار است كه ذهن را تسخير مي‌كند و قلب به ياد يار مي‌زند تا شايد روزي وعده ديدار محقق شود و قامت يار در ديدگان دوست نمايان شود.

اوارگي، مرحله بعدي عشق است. بايد از شهر و زيبايي‌هايش دل بكني و راهي دشت و بيايان شوي و در مسير رسيدن به معشوق گام برداري. بايد آواره شوي تا به مسير عشق برسي، رسيدن به عشق مسير به غير از آوارگي نداري. مگر مي شود ژوليده نبودن و عاشق بودن؟

مشق عشق در پياده روي اربعين

داد عشق، ديگر فلسفه عشاق در راه عشق است. بايد با تمام وجودت عشق را بچشي و آن را فرياد كني. بايد داد عشق بزني تا تمام عشاق صدايت را بشوند و بدانند كه عاشقي ديگر نيز قدم در راه عشق گذاشته است. بايد نشان بدهي كه عاشقي.

هم نوا، مي‌خواهي در مسير عشق. بايد بگردي و ديگر عشاق را پيدا كني و با آنها هم قدم بشوي براي رسيدن به كعبه آمال‌ها براي رسيدن به معشوق، براي رسيدن به آنكه به خاطر او دل از عقل و دنيا شسته‌اي و قدم در وادي جنون گذشته‌اي. مجنون هم نوا مي‌خواهد در راه عشق

رفتن، مرحله اصلي عاشقي است. با ماندن نمي‌شود به عشق رسيد براي بدست آوردن معشوق و ديدن روي ماه يار بايد دل به دريا بزني و راهي وادي شوي كه روزي يار از آن گذشته است و جاي جاي آن بوي يار مي‌دهد، بوي عشق، بوي دلدادگي. تا قدم در مسير قدم يار نگذاري نمي‌داني لذت عشق چيست.

وادي عشق، جايي است كه ريگ‌هاش، درخت‌هايش، آسمانش، زمينش، آبش و مردمش بوي يارت را بدهند. وادي عاشق سرزميني است كه وقتي به نزديكي‌هاي آن مي‌رسي دلت شروع به لرزيدن مي‌كند، چشم‌هايت تر مي‌شود، كلامت در گلو گم مي‌شود و فقط دلت به دنبال يار است و چشمت به دنبال ديدن آن قد رعنا

اراده مي‌خواهد گذشت از ديار عاقلي به ديار عاشقي. بريدن از دنياي عاقلان و رسيدن به دنياي عشاق يك اراده بزرگ مي‌خواهد. اراده عاشق بالاتر از هر خواستي است و هيچ كس نمي‌تواند كوهي اراده عاشق را تكان بدهد و او را از مسير بازگرداند.

رسيدن، مرحله‌اي ديگر از وصال حضرت يار است. بعد از تحمل سختي‌ها و دشواري‌هاي مسير به وصال يار مي‌رسي. وجود يار را حس مي‌كني و درانتظار ديدن روي ماه جنابش هستي . رسيدن از قشنگ ترين لحظه‌هاي عاشقي است. لحظه‌هايي كه تا معشوق چند قدم فاصله داري و استوار به سوي او مي‌روي تا بتواني لبخندهايش را ببيني.

بوي سيب، نشانه وصال يار است. وقتي به وصال مي‌رسي بوي سيب تمام وجودت را فرا مي‌گيرد. ديگر هيچ چيز نمي‌فهمي جز بوي سيب. گويي كه تمام آسمان و زمين معطر به بوي سيب است. بو تو را مي‌كشد به سمت دلدار هرچه بوي سيب بيشتر مي‌شود تو به لحظه وصل نزديك تر مي‌شوي. الا گويي بوي سيب رمز بين دلبر و دلدار است رمز بين عاشق و معشوق

عشق را درك مي‌كني و قتي بوي سيب را مي‌شنوي. اصلا تمام اين مسير را آمده‌اي كه معناي عشق را بفهمي. درك معناي عشق در گام‌هاي آخر حاصل مي‌شود و تاره مي‌فهمي عشقي كه برايش سختي كشيده‌اي چه لذتي دارد و شيريني‌اش احلي من العسل است. مسيري كه آمده‌اي مسيري است كه تمام عشاق آمده‌اند تا به درك عشق برسند. بي درك عشق وصال يار محقق نمي‌شود.

ياحسين، صدا كردن معشوق است بعد از رسيدن به ديار عشق، بعد از طي كردن مسير دلداگي، بعد از بيابان گردي، بعد از مجنون لقب گرفتن، يا حسين مي‌گويي و دل به ارباب مي‌دهي تا شايد حضرت عشق تمام سختي‌هاي رسيدن به او را با لبخندي جواب دهد. لبخندي كه به تمام بهشت خداوند متعال برتري دارد و يا نه بهشت خدا همين لبخند حضرت عشق است.

ناله، مرحله آخر عشق است. مرحله‌اي كه زمان جدايي است ميان تو و يار. زماني كه بايد از ديار عشق دل بكني و به شهر خود برگردي و خبر از عشق بدهي. ناله سر مي‌كني از فراغ گلايه مي‌كني و التماس مي‌كني كه بازهم در اين مسير گام برداردي. وظيفه عاشق بعد از ديدار معشوق، تبليغ عشق است. با ناله مي‌روي كه شهر را تبديل به شهر عشق كني تا تمام شهر عاقلان فرياد يا حسين سر بدهند از پيام عاشقي .

همه اين مراحل در سه كلمه مي‌شود « پياده روي اربعين» پياده روي كه نمي‌شود از آن نوشت و بايد آن را ديد تا عظمتش را درك كرد. اربعين سوغات عشق است. عشق يك خواهر به يك برادر و همين عشق باعث شده است كاروان عشق از دور و نزديك به شهر عشق سفر كند تا لبخند رضايت يار را ببيند. پياده روي اربعين مشق عشق است.

* اولين حرف هر جمله برگرفته از «پياده روي اربعين » است.