شيرين عبدالهي
موج بيحجابي و بدننمايي شكل گرفته در ميان بخشي از جامعه قابل كتمان نيست، اما مواجهه فعال با اين مسئله فرهنگي و اجتماعي كه در كلام رهبر انقلاب اسلامي، با عنوان حرام شرعي و سياسي از آن ياد شده است، بهشدت تابع تحليل و برداشت ما از صحنه و روايتي است كه در نظرمان از آن شكل گرفته است.
به گزارش خوزنا؛ پيش از هر بحث، بايد بپذيريم نه چند خيابان بازاري وسط شهر و نه عابران آن، نماينده عموميت شهر و شهروندانش نيست؛ گرچه كه هيچ انگاري اينها هم رفتار عاقلانهاي نيست. اما واقعاً چطور ميتوان به برآوردي قابل اعتماد از نبض جامعه نسبت با مسئله حجاب رسيد؟
سوگيريهايي كه در گزارشات و آمارهاي مجموعههاي مختلف در پاسخ به اين پرسش وجود دارد، پذيرش خروجي آنان را براي مخاطب دشوار كرده است. اما قدر مسلم، هم ميتوان هجمه تبليغاتي و رسانهاي معاندين براي گسترش روند كشف حجاب در كف ميدان را ملاحظه كرد و هم ميتوان تلاش براي غالب نشان دادن بيحجابي در جامعه ايراني را در رسانههاي اجتماعي پرمخاطبي همچون يوتيوب و اينستاگرام كه با بهرهگيري از هوش مصنوعي كه در حال ضريبدادن به انتشار چنين محتواهايي در بين كاربرانشان هستند، دريافت نمود.
پس عملاً ما هم در ميدان اجتماع و هم در فضاي سايبر، در مسئله حجاب، يك جبهه كنشگر تمام عيار را در راستاي فتح سنگر حجاب ميبينيم. اما اين جبهه براي اين نبرد، جنگ شناختي را به كار بسته تا در اين ميدان نو، به اهداف خود دست پيدا كند. چرا كه فتح اذهان به مراتب مؤثرتر از فتح سرزمينهاست. فلذا در اين ميدان مهم نيست برآوردها چه نمايي از وضعيت بيحجابي و پذيرش اجتماعي آن بدهند، بلكه اختلال در دستگاه تحليلي و محاسباتي عموم مردم و ايجاد باور مطلوب جبهه مقابل، مد نظر قرار دارد.
پس جبهه حق نيز بايستي تمام هم و غم خود را در شكل دادن يك دستگاه محاسباتي صحيح، دقيق و عميق در نسبت با اهميت و ضرورت مسئله رعايت حجاب در جامعه اسلامي، به ويژه در اذهان نوجوانان و جوانان قرار دهد. ناگفته پيداست كه اين نكته به معناي دست كشيدن از اقدامات سلبي و برخورد نكردن با قانون شكنان و مروجين اباحه گري نيست. در يك مقاله علومشناختي پايه، آمده بود كه براي ايجاد جنگ شناختي، كافيست جامعه را چند قطبي نمود، سپس رفتار هر بخش را راديكاليزه كرد.آن گاه در آوردگاههايي كه كشش داشته باشد، ميتوان عرصه تقابل و زد و خورد بين بخشهاي مختلف جامعه با يكديگر را ايجاد نمود.
اما با وجود اين نكات، چگونه در مسئله حجاب بايستي به تبيينگري و ساخت دستگاه محاسباتي درست در نسبت با اين مسئله دست زد؟ چند نكته در اين زمينه قابل ذكر است: ميتوان وضعيت نهاد خانواده در جامعه غربي كه در مسئله برهنگي و انقلاب جنسي چندين پيراهن بيش از سايرين پاره كرده را در معرض قضاوت مخاطب قرار داد. خانوادههاي تكنفره و فرزندان تك والديني، آمار طلاق و ناپايداري كانون خانواده، ميزان تجاوزات و تعدي به حقوق زنان و كالايي پنداشتن اين بخش از جامعه، انتهاي مسيري است كه برخي ناآگاهانه پا در مسير تحقق آن گذاشتهاند.
لازم است الگوي زيست عفيفانه كه منجر به شكلگيري حيات طيبه ميشود، براي مخاطب ترسيم گردد. قطعاً در تقابل دو مسئله آرامش و اضطراب، قطعاً مخاطب خردمند آرامش را انتخاب خواهد نمود. جامعه بيحجاب، جامعهاي ملتهب و مضطرب را به بار خواهد آورد.
بخشي از كشف حجاب كننده ها، اين اقدام را نوعي بروز اعتراض در نسبت با تضييع حقوق زنان و حق آزاديشان قلمداد ميكنند. كافيست شأن و منزلت زن در جامعه اسلامي و ارتقاي شاخصهاي مختلف اين حوزه در گذر دوران انقلاب را به ايشان عرضه نمود. همچنين تبيين مفهوم «الگوي سوم زن» كه رهبر انقلاب بدان اشاره نمودهاند، در اين قسمت ميتواند ثمربخش باشد. پس ميتوان از اين حس فطري ظلمستيزي نوجوانان و جوانان، با تنظيم دستگاه فكري و محاسباتي آنان، در مسير صحيح براي پيشرفت انقلاب اسلامي بهره برد.
آموختن چارچوب تفكر انتقادي، آشنا سازي با مغالطات مرسوم و از مرجعيت اجتماعي انداختن سلبريتي ها (كه عموماً تابع موجها و اقبال اجتماعي و دريافت لايك و تأييد موضعگيري ميكنند) در اذهان مخاطب نوجوان و جوان، كمك شاياني به استحكام بخشي به دستگاه شناختي و محاسباتي اين قشر در برابر هجمه جبهه باطل خواهد نمود.
در انتها بايد يادآور شد كه ساخت دروني جامعه ايراني همواره و در طول تاريخ بر پايه ارزشهاي اخلاقي و اسلامي بوده است.از دوران كشف حجاب رضاخاني و مقاومت عفيفانه زنان، تا تغيير جايگاه زن به واسطه تحقق انقلاب و ارتقا نقشآفريني علمي، فرهنگي و اجتماعي زنان ايراني همگي نشان دهنده بي تناسب بودن اين موج اجتماعي اباحهگرايانه با بافت جامعه ماست. لذا با اقدامات توأمان سلبي و ايجابي، ميتوان از اين موج ناهنجار گذر نمود و مسير تحقق تمدن اسلامي را پي گرفت.