خوزنا-نکته سنج اهوازی- جانم برایتان بگوید که یکی از عزیزان جان مهار تورم سالانه را برای نظام اقتصادی کشور مهم ارزیابی کرده و گفته که اقدامات عزیزان جان در حوزه اقتصاد باید دستاورد خود را در حوزه بهبود معیشت مردم نشان دهد با ارائه آمار مهار تورم و کاهش رشد نقدینگی باید شاخص وضعیت معیشتی جامعه تغییر کند اگر این اعداد در عرصه میدانی خود را نشان دهند می توان به برون رفت از وضعیت موجود امیدوار باشیم.
بعد هم فرموده که آمارهای نقطهای می تواند علامتهای اولیه مطلوبی باشد اما استمرار این وضعیت برای کشور مهم است اگر روند کاهشی نرخ رشد نقدینگی در سه و شش ماهه بعدی به این صورت پیش رود در آن صورت میتوان گفت که روند مهار شاخصهای نامطلوب در حوزه اقتصادی همانند رشد نقدینگی، اثرات تورمی وموضوعات مربوط به کاهش سهم استقراض دولت از نظام بانکی در چنبره مهار دولت قرار گرفته است.
البته ما نمی دانیم چرا این عزیزجان خودش نمی رود در خیابان یک خرید کوچولویی بکند ببیند که این اقدامات عزیزان بخصوص در حوزه همان آمارهای نقطه ای اش چه علامت های اولیه مطلوبی به بار آورده به طوریکه از خوراک و پوشاک بگیر تا خدمات فنی و مهندسی وبهداشت و درمان و..... چقدر مردم را دارد تحت تاثیر قرار می دهد بطوریکه مردم وقتی چیزی را امروز می خرند و فردا همان را یکهویی با 40 درصد افزایش قیمت می بینند اصلا از این اقدامات عزیزان اشک توی چشمشان جمع می شود!
خب چه می شود کرد مردم ما موجوداتی عاطفی و احساسی اندو همین که می بینند عزیزان چه تلاشی می کنند که آمارهای یک نهاد عزیزی شاخص های بهبود اوضاع را مطلوب ومیزان وباحال جلوه دهد خودشان ندیده می پذیرند و بنظر می رسد دیگر نیازی به اعلام هایی از این دست که آقای پور ابراهیمی می گوید پیدا نمی کنند.
الان طوری شده که مردم می نشینند عین مذاکرات هسته ای با شکمشان به گفتگو و مذاکره می پردازند و مثلا می گویند:شکم جان! من تحریم نان و برنج و شیرینی و میوه را بر می دارم به شرطی که تو هم میزان چربی و کلسترول و قند و نمک خون را برداری بگذاری در این بهشت برین زندگیمان را بکنیم.
دیگر اینکه بعضی ها چه توقعاتی از یک نهاد عزیز دارند. این نهاد عزیز خودش بدون هیچ تلاشی کارهایش را در سطح جامعه به همه نشان می دهد.این توقع مثل این می ماند که انتظارات عجیب غریب از همسایه پر سرو صدای خودمان داشته باشیم.آخر خود ما یک شب دیدیم این همسایه نا محترمان ساعت دو نصفه شب دارد می کوبد به دیوار. کفرمان در آمد ولی در دل خدا را شکر کردیم که خواب نبودیم، چون داشتیم تمرین ترومپت می کردیم! بنظر بعضی ها دیوانه شده اند!
|