نعل های آویزان ، دفع شر یا سنت بنی امیه !
در گوشه کنار شهر هنوز هستند خانه هایی که بر سر در آنها نعل هایی اسب آویزان شده است . از صاحبخانه که میپرسی هدف این کار چیست ؟ پاسخ میدهند که جهت دفع شر یا چشم زخم مفید است !
سالیان قبل نقش این سنت و عقیده در میان کوچه ها و محله ها پر رنگ تر بود حال آنکه با ورود مدرنیته این فرهنگ عامه رنگ باخته است و نشانه های آن را به ندرت می توان در محلات قدیمی یافت !
اما براستی ریشه این فرهنگ عامیانه و عقیده سنتی چیست ؟ براستی آیا اثری هم در دفع شر و بلا ایفا میکند و یا اقدامی کورکورانه و بدون تتبع تاریخی است .
مورخان و سفرنامه نویسانی که در سال های نخستین پس از فتح اندلس توسط مسلمانان به این شهر سفر کرده اند با نعل های آویزان شده ای بر روی در های خانه های مسلمانان و یا تازه مسلمانان مواجه شدند که خود صاحب خانه ها نیز نتنها علت آن را نمیدانست بلکه هدف را صرفا انجام یک فعالیت مذهبی توصیف میکردند . این رویداد گرچه در صده نخست هجری رویت شده است لیکن ریشه ی آن را در نیمه ی قرن اول هجری قمری باید جستجو کرد .
برای کنکاش بیشتر باید به سال های ۶۱ الی ۶۶ هجری سفر کنید تا با قرار گرفتن در بطن فاجعه کربلا در دهمین روز محرم الحرام سال ۶۱ هجری به چیستی و چرایی آن پی ببرید ...
همه چیز از نامه ابن زیاد به عمر بن سعد در روز عاشورا و دستور او در خصوص تاختن اسب بر بدن مبارک امام حسین (ع) آغاز می شود .
مورخین بسیاری همچون ابوالفرج اصفهانی آورده اند ابن زیاد در پاسخ نامه ابن سعد که حاوی نتایج گفگتوی وی و امام حسین (ع) بود آورده است که اگر حسین(ع) بیعت یزید را نپذیرفت آب را از او منع کن و او را به قتل رسانده و بر جسدش اسب بتازان !
و أمر ابن زیاد-لعنه اللّه، و غضب علیه-أن یوطأ صدر الحسین، و ظهره
ابن زیاد ـ که خدا لعنتش کند و بر او خشم گیرد ـ فرمان داد که بر سینه و پشت و پهلو و صورت حسین علیه السلام ، اسب بدَوانند و چنین کردند .
مقاتل الطالبیین نویسنده : ابو الفرج الإصفهانی جلد : 1 صفحه : 118
ثُمَّ إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ نادى : مَن یَنتَدِبُ لِلحُسَینِ علیه السلام فَیُوطِئَهُ فَرَسَهُ ؟ فَانتَدَبَ لَهُ عَشَرَةُ نَفرٍ ، مِنهُم : إسحاقُ الحَضرَمِیُّ ، ومِنهُم : الأَخنَسُ بنُ مَرثَدٍ الحَضرَمِیُّ ، القائِلُ فی ذلِکَ : نَحنُ رَضَضنَا الظَّهرَ بَعدَ الصَّدرِ بِکُلِّ یَعبوبٍ [شَدیدِ الأَسرِ حَتّى عَصَینَا اللّه َ رَبَّ الأَمرِ بِصُنعِنا مَعَ الحُسَینِ الطُّهرِ فَداسوا حُسَینا علیه السلام بِخُیولِهِم حَتّى رَضّوا صَدرَهُ وظَهرَهُ ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ فَقالَ : هذا أمرُ الأَمیرِ عُبَیدِ اللّه
سپس عمر بن سعد ندا داد که : چه کسى حاضر است بر حسین ، اسب بدوانَد؟ ده تن حاضر شدند که از جمله آنان ، اسحاق حضرمى و اخنس بن مرثد حضرمى بودند . اخنس در این باره گفته است : ما بودیم که سینه و سپس پشت او را خرد کردیم با همه اسب هاى بزرگ و تیزتک . خداوندِ صاحبْ اختیار [جهان] را نافرمانى کردیم با کارى که با پیکر مطهّر حسین انجام دادیم . آنان حسین علیه السلام را با اسبان خود ، لگدکوب کردند تا آن که سینه و پشت وى را خرد کردند . با این حال ، هنگامى که از او (عمر بن سعد) در این باره پرسیدند ، گفت : این ، فرمانِ فرمانده ، عبید اللّه ، بود .
مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 38
ثُمَّ إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ نادى فی أصحابِهِ : مَن یَنتَدِبُ لِلحُسَینِ ویوطِئُهُ فَرَسَهُ ؟ فَانتَدَبَ عَشَرَةٌ ، مِنهُم : إسحاقُ بنُ حَیوَةَ الحَضرَمِیُّ ، وهُوَ الَّذی سَلَبَ قَمیصَ الحُسَینِ علیه السلام ، فَبَرِصَ بَعدُ ، وأحبَشُ بنُ مَرثَدِ بنِ عَلقَمَةَ بنِ سَلامَةَ الحَضرَمِیُّ ، فَأَتَوا فَداسُوا الحُسَینَ علیه السلام بِخُیولِهِم حَتّى رَضّوا ظَهرَهُ وصَدرَهُ
آن گاه ، عمر بن سعد، میان یارانش ندا داد که : چه کسى فراخوانِ اسب دواندن بر حسین را پاسخ مى گوید؟ ده تن ، پاسخ مثبت دادند ، از جمله : اسحاق بن حَیوه حَضرَمى ـ همان کسى که پیراهن حسین علیه السلام را برداشت و پس از آن ، پیسى گرفت ـ و اَحبَش بن مَرثَد بن عَلقمة بن سلامه حضرمى . اینان آمدند و حسین علیه السلام را با اسبان خود ، لگدکوب کردند ، تا جایى که پشت و سینه ایشان را خرد کردند .
تاریخ الطبری : ج 5 ص 454 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 573
نکته دردناک در این حادثه دردناک و بی بدیل در تاریخ این است که آنان بر بدن شخصیتی اسب تاختن که آثار کبودی سبد های خرمایی که برای فقرا می برده است بر بدنش خودنمایی میکرده است ! ابوالفرج اصفهانی می نویسد :
قالَ عُمَرُ [بنُ سَعدٍ] : مَن یوطِئُ الخَیلَ صَدرَهُ ؟ فَأَوطَؤُوا الخَیلَ ظَهرَهُ وصَدرَهُ ، ووَجَدوا فی ظَهرِهِ آثارا سودا ، فَسَأَلوا عَنها ،فَقیلَ : کانَ یَنقُلُ الطَّعامَ عَلى ظَهرِهِ فِی اللَّیلِ إلى مَساکِنِ أهلِ المَدینَةِ
عمر [بن سعد] گفت : چه کسى اسب بر سینه او (حسین) مى دوانَد ؟ آنان بر پشت و سینه ایشان ، اسب دواندند و در پشت ایشان ، لکّه هاى کبودى یافتند . چون در این باره پرسیدند ، گفته شد : او بر پشت خود ، شبانه، گندم به درِ خانه بینوایان مدینه مى برد .
مقاتل الطالبیین نویسنده : ابو الفرج الإصفهانی جلد : 1 صفحه : 118
در زیارت ناحیه مقدّسه ـ: تا آن که تو را از اسبت به زیر کشیدند و زخمى و خونین ، به زمین افتادى . اسب ها تو را زیر سُم خود گرفتند و ستمگران با شمشیرهایشان بر سر تو ریختند .
این ده سوار شوم و بی دین با حضور در دارالاماره کوفه و با بیان افتخار آمیز این اقدام جنایتکارانه از عبیدالله بن زیاد در خواست جایزه ای فراوان کردند ولی تاریخ می نویسد ابن زیاد با دادن مبلغی اندک آنان را از دارالاماره به بیرون انداخت !
ده سوار شوم و بی دین نعل های اسب خود را به جهت اینکه از حکومت فاسد یزید دفع شر کرده بودند بر سر در خانه های خود آویزان کردند تا همه بدانند که آنان تا چه میزان قصی القلب و بی دین شده اند ! این سنت توسط فرزندان این گروه ملعون نیز ادامه پیدا کرد تا انجا که به فرزندان آنان "بنوالسرج" فرزندان کسانی که اسب ها را بدن بدن حسین ع تاختند و "بنوالنعل" فرزندان صاحبان نعل ها شناخته شدند .
علامه عظیم الشان کراجکی در کتاب ارزشمند خود در این باره می نویسد :
اما فرزندان السرج : آنان فرزندان همان کسانی هستند که اسب هایشان را زین کردند تا بر جسد امام حسین (ع) بتازند . و برخی از این اسب ها حتی به مصر هم رسیدند و نعل هایشان بر سر در خانه ها آویزان شد تا با آن تبرک بگیرند . و این عمل به عنوان سنتی موزد اعتماد در نزد آنان باقی ماند .
وأما بنو السرج: فأولاد الذین أسرجت خیله لدوس جسد الحسین (علیه السلام)، ووصل بعض هذه الخیل إلى مصر، فقلعت نعالها من حوافرها وسمرت علىأبواب الدور لیتبرک بها، وجرت بذلک السنة عندهم حتى صاروا یتعمدون عمل نظیرها على أبواب دور أکثرهم.
التعجّب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة نویسنده : الکراجکی، أبوالفتح جلد : 1 صفحه : 116
خاتمة مستدرک الوسائل نویسنده : المحدّث النوری جلد : 3 صفحه : 137
علامه ی محقق شیخ علی شهرستانی در کتاب خود التسمیات در این خصوص آورده است :
فرزندان نعل دار ها . آنها فرزندان کسانی هستند که با اسب هایشان بر جسد مطهر امام حسین (ع) اسب تاختند و نعل های اسب را به مانند میراثی بین نسل های خود محفوظ نگه داشته اند . و حلقه ای از آن را بر سر در خانه های خود جهت تبرک آویزان میکنند ...
بنو النعل ، وهم أولاد من أرکض الخیل على جسد الحسین(علیه السلام) فی کربلاء ، وأخذوا من ذلک النعل بقایاه ویخلطونه بمثله أباً عن أب . ویعلَّق حلقة منه على أبواب الدور تَفَؤُّلاً وتیمّناً بها .
التسمیات بین التسامح العلویّ والتوظیف الأمویّ نویسنده : الشهرستانی، السید علی جلد : 1 صفحه : 209
سنت های عامیانه گاه ریشه در زوایای پنهان تاریخ دارد ، زوایایی به مانند اقدامات بی شرمانه ی دشمنان اهل بیت در فاجعه عظیم کربلا که بی شک یکی این اقداما رذالت بار ، تاخت اسب بر بدن پاره پاره ی سید الشهداء است که در تاریخ نظیر و نمونه ی آن کمتر مشاهده شده است .
در زیارت ناحیه مقدسه از زبان حضرت ولیعصر (عج) چه زیبا این مظلومیت به تصویر کشیده شده است :
حَتّى نَکَسوکَ عَن جَوادِکَ ، فَهَوَیتَ إلَى الأَرضِ جَریحا ، تَطَؤُکَ الخُیولُ بِحَوافِرِها ، وتَعلوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها
تا آن که تو را از اسبت به زیر کشیدند و زخمى و خونین ، به زمین افتادى . اسب ها تو را زیر سُم خود گرفتند و ستمگران با شمشیرهایشان بر سر تو ریختند .
محمد عبیات - پژوهشگر تاریخ عاشورا
|