شبهه: چرا ما پارسیان باید از دین عرب ها پیروی کنیم؟
جهانگیر محمودی:
قسمت اول:
ماه رمضان ماه عبادت و نزدیکی هر چه بیشتر به خدای متعال و مهربان و بزرگ
است. در این راستا باید کوشش کنیم که در اعمال و اخلاق و عقاید خویش باز
نگری کرده اگر انحراف و اعوجاج وگمراهی وجود دارد، آنرا اصلاح کنیم.
البته در روزگاری به سر می بریم که دشمنان اسلام به هر شکل وطریقی که می
توانند می کوشند عقاید صحیح دینی مارا با بیان مغالطه ها و شبهه ها از
پایه و اساس تخریب نمایند.در این پیوند یکی از شبهه ها و مغالطه ها اینست
که چرا ما پارسیان و به طور کلی ایرانیان بایستی از دین عرب ها پیروی
کنیم. این شبهه و مغالطه جوانبی دارد که می کوشم آنرا در حد توان خویش
بحول و قوه الهی در چند شماره(پاورقی) پاسخ گویم.
نخست تبیین سوال و پرسشگر:
پرسش به نحوی مطرح شده است که گویی اسلام دینی است که اولا: از طرف
خداوند نیامده است بلکه رسم ورسومی است که توسط عرب ها ساخته شده است و
فقط یک سری آداب مانند نوروز و چهارشنبه سوری و غیره است. البته هر دینی
یک سری آداب و رسوم دارد که هدفش انجام عبادات و تکالیف است. اما از منظر
طرح کنند گان پرسش همان آدابی است که چون نوروز و چهار شنبه سوری در میان
ایرانیان رواج دارد. بنابراین چیزی به نام دین و ایمان و ارسال رسولان از
منظر آنان وجود ندارد.ثانیا: برخی از این گروه پرسشگر می گویند مگر ما
پیامبر و دینی مانند زرتشت نداریم چرا باید از دین عرب ها پیروی کنیم.
البته اگر آنان به دین و ایمان اعتقاد داشته باشند و خدا پرست باشند چنین
سخنی نخواهند گفت. زیرا با کوچکترین بررسی در احکام و عقاید دین زرتشت
روشن است که احکام و عقاید شرم آوری در آن وجود دارد که روشن است از آن
دین الهی چیزی باقی نمانده است. ( در ین باره در بحث دیگری به تفصیل
خواهیم گفت.) همچنین انسان خدا پرست می کوشد دینی را انتخاب کند که مطمئن
باشد جدید ترین و آخرین و سالم ترین و بدون انحراف و اعوجاج باشد. زیرا
او خدا پرست است و می خواهد چیزی را پیروی کند که با اطمینان و یقین در
روز قیامت پاسخگوی پروردگار باشد که نزد خدا بگوید:من تورا آن گونه که
فرمان دادی پرستش کردم و به همان راهی رفتم که تو از من خواسته ای. این
گروه چنانچه بیان شد فقط می خواهند برپایه ناسیونالیسم از نوع الحادی فقط
و فقط یک سری باورها و رفتارها که بر پایه نوعی باستانگرایی کور باشد به
مردم با ترفند و فریب و سوء استفاده از شرایط به ضمیمه هوی ها و هوس ها
حقنه کنند و گرنه انگیزه ای به نام دینداری حتی از نوع زرتشتی آن وجود
ندارد و اکثر کسانی که پیرو این گروه هستند خود بیشتر اسیر هوی ها و هوس
ها و گرفتار الحاد و دشمنی با هر چیزی که بوی خدا بدهد، هستند.
پاسخ ساده وابتدایی:
همین شبهه افکنان برای هر علمی و فنی و تجارت و حتی مکتبی از زبان های
دیگر دنیا چون انگلیسی و غیره که در برابر زبان عربی بسیار ناقص هستند،
بهره می گیرند، و در آنجا نمی گویند که چرا ما مکتب و عقیده خویش از جمله
ناسیونالیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم وغیره را از بیگانگان
غیرپارسی و غیر آریایی تقلید می کنیم، بلکه به جای خود ماهواره ها و سایت
هایی که عربستان و غیره امکاناتش را فراهم کرده اند، دو دستی چسبیده و در
برابر آنان خم و راست می شوند و خواسته و استراتژی و راهبرد آنان را با
کمال میل پی می گیرند و خیلی چیزهای دیگر که انسان از گفتنش شرمگین می
شود را برای عرب های ضد دین و ضد ایران دنبال می کنند، از منظر آنان عیبی
ندارد، اما پیروی از دین خدا به علت اینکه از کاملترین زبان دنیا پیروی
می کند، اشکال دارد.آن ها دقیقا ناسیو نالیسم الحادی که این حرف ها را به
مغز آنان وارد کرده ملاک قضاوت و فهم و داوری خود قرار داده اند و این
حرف ها کاملا غیر ایرانی است.
زبان اسلام زبان خداست نه زبان عرب ها:
گرچه بیش از نود درصد مسلمانان جهان به زبان عربی سخن می گویند اما این
زبان، ساخته شده توسط بشر نیست بلکه زبانی است که خداوند و جبرئیل نخست
با همه پیامبران خویش سخن گفته است. از حضرت صادق از پدر بزرگوارش
علیهما السّلام روایت شده است: «خداوند با هیچ پیامبری سخن نگفت مگر با
زبان عربی» «ما أنزل الله تبارک و تعالی کتاباً و لا وحیاً إلا
بالعربیه...» [مجلسی بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۳۴ ] [مجلسی بحارالانوار، ج۱۸،
ص۲۶۳]اما در آغاز جهان نیز زبان حضرت آدم (ع) عربی بود ولی پس از این که
نافرمانی کرد و از میوۀ درخت ممنوع خورد خداوند نعمتهایش را سلب کرد و
زبان عربی را از او گرفت و زبان سریانی را جانشین آن کرد. «کان لسان آدم
العربیه و هی لسان اهل الجنه. فلما عصی ربه أبدله بالجنه و نعیمها الارض
و الحرث و بلسان العربیه السریانیه» [مجلسی بحارالانوار، ج۱۱، ص۵۶] سپس
نخستین کسی که به زبان عربی سخن گفت حضرت اسماعیل (ع) بود.حضرت یوسف (ع)
در اولین ملاقات خود با پادشاه مصر به زبان عربی سلام کرد [مجلسی
بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۹۴ ] و حضرت سلیمان (ع) آن را زبان عبادت خود قرار
داد مجلسی بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۱۲] و حضرت موسی (ع) متن زیر را با اشاره
به عربی بودن معارف اسلامی به زبان عبری روی سنگی نقش کرده بود که پس از
ظهور اسلام کشف شد: باسمک اللهم جاء الحق من ربک بلسان عربی مبین لا اله
الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و کتب موسی بن عمران بیده [مجلسی
بحارالانوار، ج۲۷، ص۹] [مجلسی بحارالانوار، ج۳۸، ص۵۸-۵۹ ] همچنین گفته می
شود که وزرای حضرت مهدی (ع) با آن که همه از غیر عرب خواهند بود به زبان
عربی سخن خواهند گفت [محیی الدین بن عربی، الفتوحات المکیه باب ۳۶۶]
چنانچه در بالا بیان شد و این روایت از نظر ما صحیح است، به حضرت
اسماعیل(ع) فرزند حضرت ابراهیم(ع) عربی به گونه ای تعلیم و وحی شد که
بتواند و مُجاز باشد، به آن در میان مردم تکلم کرده و آنرا گسترش دهد. از
حضرت امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود: «حضرت اسماعیل نخستبن کسی
است که زبانش به سخن گفتن به عربی باز شد .» [مجلسی بحارالانوار، ج۱۲،
ص۸۷ ]همچنین [ تحفالعقول:297] و شاهد آن، اینست که در زمان پیامبر اکرم
(ص) بهترین کسانی که به زبان عربی سخن می گفتند قریش بود که باقی مانده و
نسل حضرت اسماعیل(ع) بوده اند. زبان عربی اصیل اسماعیلی ، بر اثر اختلاط
با زبان های دیگر از مسیر اصلی خویش خارج شد و راه دگرگونی پیمود.این
زبان ، در طول سالیان ، به تدریج اصالت خود را از دست داد و به صورتی در
آمد که چهره ی اصلی آن ناشناخته ماند . فقط در میان قریش - که باز
ماندگان حضرت اسماعیل بودند و فصیح ترین گویش عربی را داشتند - آثار زبان
عربی اصیل باقی مانده بود . با ظهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و
سلم و نزول قرآن به همان زبان عربی اسماعیلی ، این زبان الهی زنده شد و
حیات دوباره یافت . از همین رو وقتی به پیامبر عرض کردند : ای پیامبر !
تو چه قدر فصیح و روشن سخن می گویی ؟ ما کسی را فصیح تر از تو ندیده ایم
. آن حضرت فرمود :«چرا نباشم ، در حالی که زبان من ، همان زبان عربی
آشکاری است که قرآن به همان زبان نازل شده است .» [معانیالاخبار: 319]
برخی دیگر نیز اعتقاد دارند که این زبان از زمان حضرت آدم(ع) یا حضرت
شیث(ع) یا غیره در میان مردم رواج پیدا کرده که ناشر و مروج این زبان را
باز هم همان پیامبران بزرگوار الهی معرفی کرده اند.هیچ دلیلی نیز بر
اینکه شخصی به نام یعرب ابن قحطان وجود خارجی داشته یا اگر بوده، اولین
کسی بوده که به این زبان سخن گفته وجود ندارد، مگر اینکه او پیامبری از
پیامبران خدا باشد که به زبانی به این کاملی و عظمت توانسته سخن بگوید که
البته تا کنون خبری که اثبات کند چنین پیامبری داشته ایم وجود ندارد.
بنابراین آنچه که ما از اسلام می فهمیم اینست که زبان اسلام زبان
خداست.چون در روایات بالا آموختیم که زبان حضرت آدم(ع) عربی بوده است،
بعد به سریانی تغییر یافته است. درآن زمان اگر زبان آدم عربی بوده یعنی
خدا مستقیما به او آموخته است. لذا زبان عربی، زبانی است که خدا به مردم
و پیامبران آموخته و درروایت است که به همین زبان در قیامت سخن می گوید و
به همین زبان فرشتگان و غیره با انسان ها سخن می گویند. لذا جهل بزرگ این
مدعیان و شبهه افکنان است که گمان کنند باور ما مسلمانان بر پایه ساخته
مردمی و ملتی و نژاد دیگر است. ما هرگز باوری نسبت به دین اسلام بر پایه
دلیل و استناد و اعتقاداتی که داریم این نیست که اسلام دین عرب ها(یعنی
مردمی که به زبان خدا سخن می گویند) است. بلکه بی گمان با اندکی تعقل و
دوری از نگرش وهم گونه و احساسی و کور روشن است که زبانی به این دقت و
اهمیت نمی تواند ساخته و پرداخته هیچ بشری باشد. زبانی که فقط دوازده
میلیون کلمه دارد و بسیار عمیق و دقیق است، و از قواعد بسیار پیچیده و
پیشرفته و عالی بر خوردار است. زهی حماقت و نادانی و هوا پرستی که گمان
رود خداباید به زبان های ناقص سخن بگوید و خصوصا آخرین دین خود را با
زبانی ناقص ارائه دهد.بنابراین ما مسلمان ها پیرو عرب ها نیستیم و دین ما
دین خداست و زبان عربی زبان خداست و عرب ها هم از طریق پیامبران زبان
عربی را آموخته اند و زبان عربی کاملترین زبان دنیاست ودراین باره در
شماره بعد دلایل خود را آورده و بحث را ادامه خواهیم داد./. پایان قسمت
اول.
|