بسمه تعالی:
شورش قومی بختیاری و توهم سلطنتی:
جهانگیر محمودی:
اگر بخواهیم ماجرای بختیاری ها را از منظر جامعه شناسی بررسی کنیم« مثنوی هفتاد من کاغذ شود». به همین جهت این نگارنده فقط اشاره ای به برخی مسائل به گونه ای ساده می نمایم. اولا این حقیر به عنوان یک بختیاری با 63 سال سن به یاد نمی آورم که پهلوی ها به جز سوء استفاده از بختیاری ها برای مثال از تیمور بختیار و شاپور بختیار ورفتار توهین آمیز پهلوی دوم و خانواده اش با همسر بختیاری خویش(همسرپهلوی دوم) و بالاخره بی دلیل طلاق دادنش و زندانی و آزار خوانین بزرگ بختیاری توسط پهلوی اول و فقر و عدم توسعه یافتگی مناطق بختیاری کاری برای این قوم کرده باشند، تا جایی که هنوز با همه فعالیت های قابل توجه بعد از انقلاب هنوز نیاز ها بسیار است. مع الاسف برخی تحت تاثیر توهمات ناشی از فرهنگ کاستی خان خانی که آن هم بیشتر ناشی از فرهنگ کاستی وطبقاتی پیش از اسلام بود وافتخارات خود ساخته و متوهم از نیاکان و مرده پرستی مطلق بدون توجه به شخصیت آن و مانند این ها سلطنت طلبی را حمایت می کنند.لذا این مردم زمینه زیادی برای تحت تاثیر گرفتن از نظام سلطنتی پهلوی که برپایه نژاد پرستی و توتم بنیان گذاشته دارند. اما باید بدانند کسانی که با بینش نژاد پرستانه به چند طلبه فقیر بسیار زیر خط تر ازخط فقر، در فارسان با بهانه اینکه می خواهند با فقر مبارزه کنند، حمله کرده و صدمه می زنند، حداکثر کاری که می توانند بکنند و نتایجی که نهایتا می توانند بگیرند به قرار زیر است.
1) در صورت موفقیت برای شلوغ کاری ها، حداکثر می توانند یک شورش قومی بختیاری انجام دهند که روشن است این شورش با پدیده انقلاب و ثمرات آن که باید در تمام کشور صورت پذیرد بسیار متفاوت است. باید دانست که شورش قومی سرکوبش خیلی سخت نیست. ضمنا مذهبی های بختیاری بیکار نمی ننشینند و شاید کلا میان لرهای مذهبی از یکسو و شاه پرستان قوم از سوی دیگر، جنگ وخونریزی صورت بگیرد و این امر جز بدبختی و بی ناموسی و خونریزی برای بختیاری و لر عاقبتی ندارد. قطعا حکومت نیز تک تک را شناسایی کرده و برخوردهای حکومت نیز پیامد خوبی برای این مردم ساده و پراز بدبختی درپی نخواهد داشت.
2) اقوام ایران در کل کشور؛ خیلی خاطره خوبی از پهلوی ها ندارند. می توان گفت که عرب ها، کردها، آذری ها، بلوچ ها وترکمن ها بیش از خاطرات خوب، خیلی بیشتر، خاطرات تلخ و گاه توهین آمیز از پهلوی ها دارند. این اقوام خیلی زودتر از جریان انقلاب اسلامی، گروههای سیاسی و نظامی برای راحت شدن از دست پهلوی ها داشتند. بنابراین برخی ازلرهای بختیاری با چه امیدی میخواهند پهلوی ها را برگردانند.
3) بنای ناسیونالیسم فارسی پهلوی گونه بر نژاد فارس است . اما واقعیت اینست که لرها به خصوص بختیاری ها که قبل و بعد از اسلام در ایران حکومت داشته اند گرچه فارسی(البته با کار برد لهجه سریانی) صحبت می کنند، فارس نیستند.از این رو فردا باز هم امکان دارد داستان سردار اسعد که خود فاتح تهران بودتکرار شود. یعنی به جای تشکر، سرکوب شوند. لذا فقط با احساسات و عصبانیت ونژاد پرستی فارسی( که اگر لر بخصوص بختیاری را فارس به شمار آوریم)!؟ امید به تغییر نظام داشتن، نهایت بی تدبیری و سادگی است.
4) به طور کلی؛ اگر بخواهیم سراسر ایران را از جهات، تمایلات و خواست سیاسی تقسیم کنیم به دو گروه بزرگ « اسلام خواه» و « دموکراسی طلب» تقسیم می شوند، که دموکراسی خواهان نیز به گروهها و دسته های مسلمان و غیر مسلمان تقسیم می گردند. یعنی دموکراسی خواهان که رقیب اصلی، اسلام خواهان هستند هیچ گونه دیکتاتوری اسلامی و سلطنتی و غیره را نمی پذیرند و البته هیچ کدامشان نیز به شورش گری و انقلاب و مانند این ها اعتقاد ندارند. به عقیده دموکراسی طلبان که عمده مخالفان نظام را تشکیل می دهند، انقلاب و شورش و مانند این ها سبب دیکتاتوری است. حکومتی که با انقلاب و شورش و کودتا و مانند این ها باشد ناچار است که از فردای آن دیکتاتوری برای تحقق اهدافش به وجود آورد. یعنی انقلابی که هرگز توسط سلطنت طلب ها رخ نخواهد داد اگر برفرض محال به گونه ای با تکیه به شورش و سلاح و غیره تحقق یابد و نظام جمهوری اسلامی را ساقط کند، باید از فردای آن دربرابر اسلام خواهان از یکسو و اقوام دیگر از سوی دیگرکه امروزه توانمند تر شده و ارتباطات آن ها با کشورهای دیگر از جهات مالی، اطلاعاتی، تسلیحاتی و حمایتی سازمان یافته تراست، دیکتاتوری برقرار کند که قطعا عواقب و خرابی ها و شورش ها و شاید تجزیه درپی خواهد داشت، لذا نمی تواند هدف دموکراسی طلبان را محقق سازد.
5) آنچه که بسیار مورد غفلت واقع شده و تاکنون به گونه جدی مورد توجه مردم واقع نشده اینکه باید پروژه دولت. ملت سازی را شاه کلید حل همه مشکلات کشور دانست. این پروژه که دائما سیال است و گاه پیشرفت و عقب رفت دارد، در ایران علاوه بر زبان فارسی و جغرافیای ویژه فلات، مهمترین زیر بنای آن اسلام است. یعنی این اسلام است که نژاد پرستی را نفی کرده و بر پایه برادری دینی توانسته ماهیتا تعادل و اتحاد کشورمیان اقوام را حفظ کند، از این رو انتقادات نسبت به جمهوری اسلامی نباید سبب نادیده گرفتن این زیر بنای مهم گردد. به عبارت دیگر با ترویج ناسیونالیسم نژادی از یکسو و سکولاریسم از سوی دیگر بر شاخه نشسته بن می بریم. اهل فن می دانند که موفقیت درپروژه دولت.ملت در داخل و در سطح بین المللی یعنی موفقیت در توسعه سیاسی، آزادی ها وجامعه مدنی. یعنی توسعه اقتصادی و پیشرفت و رشد اقتصادی و موفقیت درمبارزه با فقر. یعنی توسعه فرهنگی و دستیابی به زندگی بهتر. یعنی توسعه صنعتی و کشاورزی و غیره. بنابراین هیچ دموکراسی طلب واقعی (به بهانه انتقادات خویش از جمهوری اسلامی) نه اینکه نباید به اسلام زدایی بپردازد بلکه باید برای موفقیت در پروژه دولت. ملت سازی به تقویت آن مبادرت کند وگرنه اینقدر اوضاع خراب می شود که جز دیکتاتوری راه حلی نخواهد بود، دیکتاتوریی که باز نهایتا کشور را خراب تر خواهد کرد. یعنی محصول دیکتاتوری خرابی ها را افزون خواهد نمود.فتامل.والسلام.
|