31شهریور 97 شنبه خونین اهواز
صدای تیر و فریاد ، صدای گریه و شیون ، خیابان غرق در خون و ماتم ، کودکی جان داد ، خواهری مرد ازداغ برادر ، دختری که یتیم شد ،جانبازی که به آروزیش شهادت رسید.
اما در کنار این خون و غم و ماتم عده ای یادشان رفت که اصل مطلب چیست ؟
که چرا جوانان غیور این مرز و بوم که 8 سال دوشادوش هم فارق از هم قوم و نژادی اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک این سرزمین به دست دشمن بیفتد حال چه بر سرشان آمده است که اسحله بدست میگیرنند و برایشان پیر و جوان و کودک و زن و مرد فرقی نمی کند.
واقعا چه برسرمان آمده است ؟
فاجعه شنبه خونین اهواز به همین جا ختم نمیشود
روزها و ماهها و سالها می آید و میروند برایشان یادبودها می گیرند ، خیابانها بنامشان میکنند در تقویم این روز خونین را ثبت میکنند
ولی کدام یک از این کارها باعث میشد محمد طاها باز هم شادمانه بخند و بازی کند
کدام یک جای آغوش پر مهر پدر را برای دختر 3 ساله پر میکند
نمیدانم به راستی چه کسانی مقصر هستند الااحواز ، داعش یا ..............
ولی کاش دیگر لباس هیچ دختری برای غم برادر مشکی نشود ، شانه های هیچ پدری خم نشود از داغ کودکش و محمدطاها ها فارق از هر غمی شادمانه کودکی کنند در کوچه پس کوچه های این شهر که حق خود را به ایران ادا کرده است .
معصومه زنگنه _ خوزنا
|